Thursday, April 28, 2005
هم گریه…
مهتاب با شب راه نیومد/ خزون که کوتاه نیومد
چشمات که بارونی شدن/ ابرا که زندونی شدن

اونکه غم بغضمو دید/ اونکه به دادم نرسید
رفت و تو خواب قصه مرد/ حرمت فریادمو برد

پرده ی آخر تگرگ/ کوچ تو بود و بغض برگ
قصه عشقی که هنوز/ دلگیره و ترانه سوز

رو آسمونا بنویس/ نای پریدن دیگه نیست
تو چشمای قاصدکا/ شوق رسیدن دیگه نیست

تو ای همیشه هم سفر/ دوباره بچگی نکن
با این شکسته بال و پر/ دیگه غریبگی نکن

هنوز هراس کوچه ها/ تو رو به یادم میارن
ستاره های شب زده/ بغض چشاتو کم دارن

نذار گلای باغچه مون/ محکوم این خزون بشن
کبوترای نیمه جون/ مصلوب آسمون بشن

حادثه هق هق من/ حیفه که ناتموم بشه
طلوع بی وقفه ی تو/ به دست من حروم بشه

خورشید دشنه خورده مو/ تو سایه ها امون بده
تو بهت این ثانیه ها/ عشقو به من نشون بده

ترانه سرا: بابک صحرایی

Wednesday, April 27, 2005
در حمایت از گنجی...
اسامی وبلاگهایی که حمایت خود را از اکبر گنجی ابراز داشتند...به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی کشورمان.

Tuesday, April 19, 2005
نرمش و پیاده روی...
نرمش صبحگاهی، پیاده روی صبحگاهی...عصر هم نزدیک غروب آفتاب این روند رو ادامه میدم...حالا بی عصا یا با عصا، مگه فرقی میکنه؟ مهم اینکه دارم تلاش میکنم راه برم...از نظر خودم، به این میگن طرز فکر صحیح...ساعت نزدیک شش بعد از ظهره، فکر کنم الان وقتشه...پس فعلآ.

Monday, April 18, 2005
ماست مالی گرانی میوه...
هر چه میخواهم در مورد مسائلی که حول سیاست چرخش دارند ننویسم، دست آخر میبینم که شدنی نیست...اگر در ایران زندگی می کنید حتمآ برنامه های از قبیل تهران بیست، میزگرد خبری، در شهر واستان رو دیده اید. در این دست برنامه ها که خیلی سعی می شود که به مردم این گونه القا شود که: آهای ملت آگاه باشد، ما(از بالاترین فرد نظام مقدس اسلامی بگیر بیا تا پائین ترین) به فکر مشکلات شما در هر زمینه ای هستیم!!!


از نظر من که تهیه کنندگان و اجرا کننده های این برنامه ها سوپاپ های اطمینانی بیش نیستند. اصولآ وقتی که میبینم مردم یه جورایی دور جون احمق فرض میشوند، دچار سوزش ماتحت میشوم. حال تجسم کنید یکی از همین مسئولین در مورد گرانی میوه که اگر از خیلی ها(مردم) بپرسید، مزه میوه ها یادشان رفته، با گفتن اراجیف سعی در پاک کردن صورت مسئله را دارد، چه باید کرد؟! این آقا در نطقی گرانبها فرموده اند: که ما باید دست واسطه ها را در عرضه میوه کوتاه کنیم. و این واسطه ها هستند که موجب گرانی میوه میشوند. یکی نیست به بابا بگه که : مردک، واسطه هایی که شما از آن نام میبرید، امثال حسن آقای میوه فروش نیستند، یک یا چند سرمایه داری حرام لقمه ای که به بالا بالاها وصل میشود هستند، درست مثل خود شما. در غیر این صورت چگونه میشود شبکه ای کوچک و بی عظمت و به این راحتی قیمت موزی که قبل از عید هفتصد یا نهایتآ هشتصد تومان بود را در عرض یک هفته و در شب عید به کیلویی حداقل هزار سیصد تومان برسانند؟!!!بقیه اجناس هم مثل همین...

Tuesday, April 12, 2005
خیلی دوستش دارم...
Do you still remember, how we used to be
Feeling together, believe in whatever
My love has said to me
Both of us were dreamers
Young love in the sun
Felt like my Saviour, my spirit I gave you
We'd only just begun
Hasta Mañana, Always be mine
Viva forever, I'll be waiting
Everlasting, like the sun
Live Forever, for the moment
Ever searching for the one
Yes I still remember, every whispered word
The touch of your skin, giving life from within
Like a love song that I'd heard
Slipping through your fingers, like the sands of time
Promises made, every memory saved
Has reflections in my mind
Hasta Mañana, Always be mine
Viva forever, I'll be waiting
Everlasting, like the sun
Live Forever, for the moment
Ever searching for the one
Back where i belong now, was it just a dream
Feelings unfold, they will never be sold
And the secret's safe with me
Hasta Mañana, Always be mine
Viva forever, I'll be waiting
Everlasting, like the sun
Live Forever, for the moment
Ever searching for the one

Friday, April 08, 2005
...

Sunday, April 03, 2005
استارت سال جدید....
*تعطیلات هم تمام شد، امیدوارم که سال خوبی برای همه دوستان آغاز شده باشد. با تمام وجود دلم میخواد امسال، تمام این سختیهایی را که در این دو سال پیش رو داشتم رو نبینم. واقعآ خیلی سخته که یک نفربعد دو سال پیگیری بیماریش تازه بفهمه که دردش یک مرضیه که درمان قطعی ندارد. دکترم چند وقت پیش آب پاکی ریخت رو دستم و گفت: مشکل شما ریشه ای از بیماری ام اس است. از بیماریم اصلآ ناراحت نیستم.از این میسوزم که چرا باید اینقدر بدشانس باشم که با وجود مراجعه به بهترین متخصص ها و بیمارستانهای مجهز، چندین ام آر آی، دوبار ال پی(کشیدن مایع نخاع) تازه بدون هیچ توجیه منطقی،(هیچ کدام از آزمایشاتم بطور قطعی این بیماری رو تایئید نمیکنه) به این نتیجه رسیده باشند. در هر صورت اینم سرنوشت ماست دیگه...ولی باز هم خدا رو شکر...شاید کاملتر در مورد بیماریم نوشتم...


**تو این تعطیلات بیشترین حالی که کردم، از بردهای عالی و با ارزش تیم ملی بود. حالا از سه بازی در دور برگشت داریم، که تو دو تا میزبانیم، وپنج امتیاز از این سه بازی ما رو قطعآ به جام جهانی میفرستد. خیلی دوست دارم تحقیر شدن این بحرین رو تو آزادی ببینم. و دوست دارم ایران و ژاپن از این گروه بالا بیایند.


***وبلاگ علیرضا تمدن هک شد...خدایش خیلی ناراحت شدم، تجاوز به حریم اندیشه های شخصی یک نفر عین نامردیست.