Tuesday, November 29, 2005
پشم، حق مسلم ماست...
مانده ام که چطور میشود بین این همه حق، فقط این "انرژی هسته ای" حق مسلم ما باشد! در این مملکت گل و بلبل، حق امکانات آموزشی، تفریحی، بهداشت و درمان، مسکن، ازدواج جوانان و ده ها مورد مشابه دیگر رُل پشم را بازی میکنند، ولی این انرژی لعنتی برای ما شده همه چیز، که به خاطرش هر روز یک عده آدم بیکاری که اکثر حقوق و امکانات ذکر شده را دارا(خداییش اگر نداشته باشی، راه میفتی دنبال این جماعت؟!) هستند؛ در خیابان ها، جلوی سفارت خانه ها و دفتر سازمان ملل و غیره... در به در گرفتن این حق برای مردم هستند. اوصولآ حقی که گرفتن آن مربوط به دولت است، چرا مردم باید دنبال گرفتن آن باشند؟!!!

Monday, November 21, 2005
این چند روز...
1.
ال کلاسیکو با برتری بارسا همراه شد. در روزی که رئال مادرید چیزی شبیه فوتبال برای ارائه در زمین خود نداشت، بارسلونا به لطف درخشش ستاره خود یعنی رونالدینهو و در حضور نزدیک به هشتاد هزار نفر در سنتیاگوبرنابئو سه بار دروازه رئال را گشود تا تماشاگران رئال به نشانه اعتراض به بازی ضعیف تیمشان بارسا را تشویق کنند. تا به امروز نظیر این بازی ضعیف را در هیچ دیداری از رئال ندیده بودم، از همینجا به تمام دوستانی که سفت وسخت طرفدار بارسا هستند، تبریک می گویم.
2.
دو شب پیش ساعت سه و نیم صبح، سه نفر از هموطنانمون که به شغل شریف دزدی مبادرت می ورزند، از دیوار خانه ما بالا آمده(شایان ذکر است که یک نفر بالا آمد و در را برروی دوستان محترم باز کرد)، و در حال بررسی ماشین برای سرقت بودند که هوشیاری شبگرد جان بر کف باعث ناکامی سارقان شد، واگر برادرم کمی آی کیو داشت و برای گرفتن آنها لباس پلو خوری نمی پوشید، حداقل یکی از آنها را می گرفتیم و تا صبح با فرد مذکور حال میکردیم.
3.
دیشب وقتی پدرم به خانه آمد، به وضوح مشخص بود که از چیزی ناراحت است. وقتی جریان را جویا شدم، متوجه شدیم که پدر و ماشینش به لطف خدا از تصادفی شدید جان سالم بدر بردند. خدا را به خاطر این لطفی که به ما کرد، هزاران بار شاکرم.
4.
امروز روز جهانی ام اس بود، به این بهانه از خدای بزرگ میخواهم که لطف بیکرانش رو شامل حال همه بیماران علی الخصوص تمام بیمارانی که به ام اس مبتلا هستند، کند.

Friday, November 18, 2005
فیلم محبوب من...
فیلم محبوب من اینه...عاشق این فیلمم...می میرم برای تک تک دیالوگاش...از نظر من همه چیز در این فیلم وجود داره، عشق، احساس، غم و شادی...کلآ معرکه است این فیلم...دیوانه سکانس آخر فیلمم، نزدیک به 10 بار این فیلم رو دیدم؛ و شاید بازهم ببینم.

Wednesday, November 16, 2005
فیلتر میخوریم...
هر یک از دوستانی که با فیلترینگ مشکل دارد، حتی اگر از نوع خفنش هم که باشد، فقط یک ندا بدهد، مشکلش رو تضمینی حل می کنم.

Monday, November 14, 2005
حماقت...
دیروز بعد از ظهر سر یک چیز بی ارزش با مادر نازنینم بحث کردم؛ چون شک نداشتم که حق با من است، و برای اینکه حرفم را به کرسی بنشانم، بحث را بیش از حد کش دادم؛ غافل از اینکه فشار عصبی بیش از حدی بر مادرم وارد کردم. و کار به جایی رسید که، کار مادرم به درمانگاه کشیده شد. از دیشب تا به الان صد بار به گه خوردن افتاده ام؛ ولی کاش همان موقع به عاقبت کار می اندیشیدم. خدا را صد هزار مرتبه شکر که در حال حاضر حالش کمی بهتر شده است؛ لطفآ شما هم برای سلامتی کاملش دعا کنید.

نتیجه گیری: یک آدم خوب هر چقدر هم که گمان کند حق با اوست؛ با مادری که به هیچ عنوان طاقت فشار عصبی را ندارد، بحث نمی کند.

Wednesday, November 02, 2005
گرفتگی دل...
این گرفتگی دل هم بد دردیست؛ چند وقتیست دوستانی که بیشتر وقتم را با آنها می گذراندم، هر کدام بنا بدلایلی سرگم زندگیشان هستند و من بسیار تنها شده ام. خدا پدر و مادر ابداع کننده یاهو مسنجر را بیامورزد، که امروز به لطف مسنجر کمی دلم باز شد.