Saturday, December 31, 2005
...
مدتی بود که دست و دلم به سمت نوشتن نمی رفت، ترجیح می دادم که جای نوشتن ارجیف، فقط وبگردی کنم. الان هم این پست رو فقط برای اظهار وجود در اینجا می بینید.

در راستای تشویق دوستان به امر خطیر وبلاگ نویسی، خانه سابقم را که مدتها بلا استفاده مانده بود را در اختیار نازنین خانوم قرار دادم، تا هم آنجا دوباره سر و سامانی بگیرد و هم ایشان که علاقه مند نشان دادند، آنجا مشغول باشند. لازم به ذکر است که این عزیز طبع شعر خوبی هم دارد. همچنین برادر Choir که از قضا پسر عموی ما نیز می باشد، به اصرار بنده شروع به فعالیت در این زمینه کرده است. ساقی نامه را نیز دریابید.

ذوق مرگ می شوم وقتی میبینم که این سریال طنز "شب های برره" چه فشاری به بعضی ها می آورد. شاید بعدآ مفصلآ در موردش نوشتم.

سانی عزیز؛ مرا نیز در غم خود شریک بدانید.

Thursday, December 08, 2005
...
اصلآ حس وحال نوشتن را ندارم، دوست هم نداشتم چیزی در باب سقوط هواپیمای C130 بنویسم. ولی وقتی اشکهای پدر و مادرٍ یکی از قربانیان که از همسایه های ما محسوب می شود را از تلویزیون دیدم که چطور برای شناسایی بدن کاملآ سوخته فرزندش خود را به در و دیوار می کوبد، به یک باره اشک از چشمانم جاری شد. این چند خط را نیز به عشق این عزیزان از دست رفته و خانواده های داغدارشان نوشتنم.
پ.ن. توضیحات کامل و لینکهای مربوطه را اینجا ببینید.

Friday, December 02, 2005
رضا صادقی...
خداییش این رضا صادقی هم شاهکاریست در عالم موسیقی. تا چند وقت پیش اصلآ از این بابا خوشم نمی آمد، و فقط به آهنگ "ده ثانیه"اش(آخرشه) اکتفا میکردم. ولی مدتی می شود که بصورت مداوم ترانه های رضا صادقی را گوش میدهم. از حق نگذریم، شعر و ملودی تعدادی از کارهایش تک نباشد، جزو کارهای بسیار قشنگ است. به نظر من فاز اصلی را کسانی می گیرند که، دوران عشق و عاشقی را سپری کرده و در حال حاضر از معشوق خود جدا شده اند. این چند خط هم، تقدیم به همهء آنها...

خودمو گول میزدم توی دورنگی / نمی خواستم ببینم این دل سنگی
می دیدم داشتی یواش یواش میرفتی / اما خواستم خوش باشی توی زرنگی
هی می گفتم دل خوشه فردا می مونم / واسه خوندن تو بودی تنها بهونم
هی می گفتم به خودم همش خیاله / همه این حرفها یه شوخیه میدونم
تو چشات برقی نبود مثل گذشته / تازه فهمیدم از حرفها گذشته
من همونیم که بودم، تو داری عوض میشی / من همونیم که بودم، تو داری عوض میشی
...
چیزی نگو قسم نخور، تموم حرفات یه دروغه / کسی نگفت خودم دیدم خونه قلب تو شلوغله
چیزی نگو لیاقتت عشق مقدسم نبود / حس می کنم نبودیو، بودنتم یه قصه بود
تو دیگه مردیو این حرف آخره / بذار عشق تو از خاطرم بره
فکر می کردم قلبت مال منه / اما انگار صد شاخه می پره
اسمتو پاک کردم از تو دفترهام / بیخودی قسم نخور دیگه سخته برام
تو رو باور داشتمو می خواستمت / چرا آتیش کشیدی همهء باورام
کسی نگفت بهم من خودم دیدم / اما راستشو بخوای یه چیزی نفهمیدم
چرا وقتی تو رو از عشق خالی دیدم / جای گریه به حالت می خندیدم
شایدم واسه اینه که دیگه بی ارزشی / واسهء همه عروسک نمایشی
تو که میگذری ساده از اون همه عشق / لیاقت نداری دیگه با من باشی

پ.ن: خیلی وقت بود که پست عشقولانه نداشتم.