Monday, June 19, 2006
شكستن اسطوره...
فعلآ قصد نداشتم در مورد بازيهاي ايران در جامجهاني چيزي بنويسم. ولي يك چيزي كه مدتهاست ناراحتم ميكنه، باعث شد كه زودتر بنويسم. تا به حال به اين اساماسهايي كه بعد از هر اتفاق مهمي كه رخ ميدهد توجه كرديد؟ يكي رئيس جمهور ميشه، يك هواپيما سقوط ميكنه، يك كاركاتور كشيده ميكشه، و يك نفر كه به نظر بعضيها نبايد تو جامجهاني بازي ميكرده، حالا بازي كرده. وغيره... اگر به مضمون همه اين اساماسهايي كه در باب اين موارد است توجه كنيد، ميبينيد كه همه به اين دست مسائل خيليخيلي ساده نگاه ميكنند. سوال اينجاست كه چرا ملت ما نسبت به همه مسائل سطحينگر هستند؟ چرا اكثرآ به اين فكرند كه، چيزي رو سوژه كنند و بهش بخندند؟! چرا بدنبال واقعيات نيستيم؟ به نظر من يكي از دلايل عدم پيشرفت ما، يا حداقل كند بودن پيشرفت ما همين سطحينگري ماست.
در اندازهاي نيستم كه در مورد خيلي مسائل نظر كارشناسي بدهم، ولي آنقدر فوتبال بازي كرده و ديدهام و فوتبال ميفهمم كه بايد اين پست را مينوشتم. اين را هم بگويم كه علي دايي آنقدر كارنامه روشني دارد و آنقدر بزرگ است كه نيازي به حمايت من ندارد. ولي بعضي از واقعيتها بايد گفته شود. بعد ازاولين بازي ايران در جامجهاني تا به الان، كلي اساماس عليه علي دايي خوانده يا شنيدهام. تاسف ميخورم وقتي ميبينم كه اسطوره فوتبال ايران، اينچنين مورد كم لطفي قرار گرفته است. فوتبال ما آنقدر مشكل دارد كه بازي كردن يا نكردن علي دايي در آن گم ميشود. ازعدم امكانات ورزشي و مالي گرفته تا مشكلات مديريتي. تازه از اين باب هم كه بگذريم، در فوتبالمان آنقدر ضعف وجود دارد كه نبايد توقع بيشتري نسبت به چيزي كه ميبينم داشته باشيم. بزرگترين مشكل ما در جامجهاني ضعف بدني بازيكنان بود. تحليل قواي جسماني بازيكنان از دقيقه شصت به بعد به وضوح مشخص بود. بعد از آن عدم اتخاذ يك تاكتيك مناسب و ضعف در اجراي برنامههاي تاكتيكي. و اينكه ما به هيچوجه نتوانستيم از سه تعويض خود در دو بازي بهرهاي ببريم. چون يا دير تعويض كرديم و يا تعويضمان اشتباه بود. با اين همه اختلاف بين سازمان ورزش و فدراسيون فوتبال و شايعاتى که حکايت از اختلافات درون تيمى بين اعضاى تيمملى در آلمان دارد چرا بايد متوقع صعود باشيم. واين بود گوشهاي از معضلات فوتبال. و حالا بياييم كلاه خود را قاضي كنيم، آيا مقصر و مسبب تمام اين مشكلات علي دايي است؟ ما بدون علي دايي هم در جامجهاني باختيم تا ثابت شود كه مشكل فوتبال ما علي دايي نيست. خداحافظى تيمملى با جامجهانى بدون على دايى خيلى تلختر بود چون اسطوره فوتبال خود را هم شکستيم.
در اندازهاي نيستم كه در مورد خيلي مسائل نظر كارشناسي بدهم، ولي آنقدر فوتبال بازي كرده و ديدهام و فوتبال ميفهمم كه بايد اين پست را مينوشتم. اين را هم بگويم كه علي دايي آنقدر كارنامه روشني دارد و آنقدر بزرگ است كه نيازي به حمايت من ندارد. ولي بعضي از واقعيتها بايد گفته شود. بعد ازاولين بازي ايران در جامجهاني تا به الان، كلي اساماس عليه علي دايي خوانده يا شنيدهام. تاسف ميخورم وقتي ميبينم كه اسطوره فوتبال ايران، اينچنين مورد كم لطفي قرار گرفته است. فوتبال ما آنقدر مشكل دارد كه بازي كردن يا نكردن علي دايي در آن گم ميشود. ازعدم امكانات ورزشي و مالي گرفته تا مشكلات مديريتي. تازه از اين باب هم كه بگذريم، در فوتبالمان آنقدر ضعف وجود دارد كه نبايد توقع بيشتري نسبت به چيزي كه ميبينم داشته باشيم. بزرگترين مشكل ما در جامجهاني ضعف بدني بازيكنان بود. تحليل قواي جسماني بازيكنان از دقيقه شصت به بعد به وضوح مشخص بود. بعد از آن عدم اتخاذ يك تاكتيك مناسب و ضعف در اجراي برنامههاي تاكتيكي. و اينكه ما به هيچوجه نتوانستيم از سه تعويض خود در دو بازي بهرهاي ببريم. چون يا دير تعويض كرديم و يا تعويضمان اشتباه بود. با اين همه اختلاف بين سازمان ورزش و فدراسيون فوتبال و شايعاتى که حکايت از اختلافات درون تيمى بين اعضاى تيمملى در آلمان دارد چرا بايد متوقع صعود باشيم. واين بود گوشهاي از معضلات فوتبال. و حالا بياييم كلاه خود را قاضي كنيم، آيا مقصر و مسبب تمام اين مشكلات علي دايي است؟ ما بدون علي دايي هم در جامجهاني باختيم تا ثابت شود كه مشكل فوتبال ما علي دايي نيست. خداحافظى تيمملى با جامجهانى بدون على دايى خيلى تلختر بود چون اسطوره فوتبال خود را هم شکستيم.
posted by Amir Hossein @ 6:44 PM |