Saturday, October 16, 2004
دعا کنید...
چند وقت پیش داشتم ویلاگ این خانومی رو میخوندم، از تو نوشته هاش یه چیز توپ یاد گرفتم و کلی هم باهاش حال کردم. روشی جدید برای دعا کردن که تا به حال نشنیده بودم، جریان از این قراره که: شما اپتدا موزیک مورد علاقتون که یه جورایی بتونید با گوش دادن به اون با خدا ارتباط برقرار کنید رو پیدا و بعد صدای موزیکتون رو تا سر حد کر شدن زیاد کنید و در آخر هر چی از خدا میخواین لا به لای موزیکتون فریاد بزنید.(لازم بذکر که من حرفهاش رو اینجوری فهمیدم)
بخدا با موسیقی هم میشه با خدا ارتباط بر قرار کرد، ازنظر من موسیقی نوعی زیباییست، خدا هم زیبایی رو دوست داره...من که کلی بعد از این کار روحیه ام عوض شد...امتحانش ضرری نداره، فقط یه مشکل کوچیک هست که اونم صدای ناهنجاری که برای اطرافیان ایجاد میشه که اگه شما یه ذره مراعات کنید، به امید خدا مشکلی پیش نمیاد...
موفق باشید...

Friday, October 15, 2004
حرفهای گنده گنده...
شعله های بزرگ، ناشی از جرقه های کوچک است. "دانته"
تصور، مهمتر از دانش است. "آلبرت انیشتین"
رنج بردن بیشتر از مردن جرات وجسارت میخواهد. "ناپلئون"
بروید به آنچه ایمان دارید عمل کنید. "امرسون"

راستی الهام یه حرفی بهم زد، بخاطر همین دیگه آخر پستهام نمیگم برمیگردم...

Thursday, October 14, 2004
خدایا متشکریم...
خدایا بخاطر لطفی که امشب در حق این فوتبال دوست های ایرانی کردی، از تو متشکرم...

Wednesday, October 13, 2004
خوبم...
مرسی از اینهمه مهربونی...فقط خواستم بگم خوبم، یعنی خیلی بهترم...
یه جمله قشنگ:
دارایی، محصول ظرفیت تفکرانسان است.
آین راند

برمیگردم...

Tuesday, October 12, 2004
احوالات...
خیلی چیزها هست که دوست دارم بگم، ولی هر چی فکر میکنم میبینم اینجا جای گفتن حرفهام نیست...
دلم لک زده واسه یه درد و دل با این واین ، البته نه از نوع تلفنیش...
همه چیز یرام تکراریه، تکراریه، تکراری شده...
برنگردم چی کار کنم؟

Monday, October 11, 2004
قاطی کردم...
مطمئنم که اين جريان رو نميتونم تحمل کنم، و شک ندارم که يه روز زهر خودم رو ميريزم...
خيلي بد که آدم يه پاي ثابـت قضـايا باشه، و الان حتي رو نيمکت ذخيره هم نباشه!!! الان يه حسـي دارم شبيه حس ورزشــکاري که مصــدوم شده و چون بدرد نميخوره، اون رو کنار گذاشتند...
هي ميخوام ناشکري نکنم ولي نميشه، پس تف به اين زندگي...
راستي تنوع واسه کسي که قاطي کرده خوبه، پيشنهاد ميکنم خدايي نکرده اگه قاط زديد، حتمآ متنوع شيد...

برمیگردم...

Sunday, October 10, 2004
حال گیری...
فوتبال یک نیمه ای...یه تیم بی دقت...یه تیم موذی، با بازی موذیانه، در عین حال کاملآ حرفه ای...خیلی بد باختیم...کاش بازی امروز اینجوری تموم نمیشد...اصلآ کی به من گفته بازی پیش بینی کنم؟!...هنوز تو کف تصویربردارییم...بنظر من راز موفقیت، تو دو چیز خلاصه میشه: مدیریت و پول...راستی چی میشد همیشه اینجوری پول خرج میکردیم؟!
برمیگردم...

Friday, October 08, 2004
ایران-آلمان...
درسته که پیش بینی های من درست از آب در نمیاد، ولی با این حال میگم دو بر یک میبریم...راستی شما میگید چند چند میشه؟
برمیگردم...
پیوست:
جابر روزبهاني، حامد حدادي، سياوش منوري، علي باهران، امير اميني، اوشين ساهاکيان محمدرضا خبازان، علي شمس الدين سعيد، زرتاج، دورقي، بردبار و ولادمير بوسنياک...چه ميکنه اين تيم بسکتبال اميد ايران...
برميگردم...

Tuesday, October 05, 2004
ارزش زمان...
براي فهميدن ارزش ده سال: از زوج هاي تازه طلاق گرفته بپرس...
براي فهميدن ارزش چهار سال: از فارغ التحصيل دانشگاه بپرس...
براي فهميدن ارزش يک سال : از دانش آموزي که در امتحانات آخر سال رد شده بپرس...
براي فهميدن ارزش نه ماه: از مادري که نوزاد مرده به دنيا آورده بپرس...
براي فهميدن ارزش يک ماه: از مادري که نوزاد زودرس به دنيا آورده...
براي فهميدن ارزش يک ساعت: از عشاقي که در انتظار هم به سر مي برند بپرس...
براي فهميدن ارزش يک دقيقه: از شخصي که قطار، هواپيما يا اتوبوس را از دست داده بپرس...
براي فهميدن ارزش يک ثانيه: از بازمانده يک تصادف بپرس...
براي فهميدن ارزش يک دهم ثانيه: از شخصي که در المپيک مدال نقره به دست آورده بپرس...
براي فهميدن ارزش يک دوست: از کسي که آنرا از دست داده بپرس...

برمیگردم...

Monday, October 04, 2004
سخنان مادر ترزا
در انتهای حیات ما بدین سنجیده نخواهیم شد که:چند مدرک دانشگاهی دریافت کرده ایم...چه مقدار از مادیات دنیا را برای خود اندوخته ایم...چه کارهای بزرگی انجام داده ایم...سنجش ما بر این اساس خواهد بود که:من تشنه بودم و تو مرا سیراب کردی...من بی خانمان بودم و تو مرا اسکان دادی...من عریان بودم و تو مرا پوشاندی...تشنه، ولی نه فقط تشنه آب، بلکه تشنه محبت...عریان، نه فقط از برای لباس بلکه عریان از عزت و احترام...بی خانمان ولی نه تنها در طلب خانه از خشت، بلکه بهسبب خروج از عوالم انسانی...بنابراین، جسورانه عشق بورز، احترام کن و بپذیر...

Sunday, October 03, 2004
افتتاحیه...
قابل توجه دوستان محترم: با احترام به درخواست شما دوستان عزيز، شعبه جديد شبگرد افتتاح شد...بازم مثل هميشه، برميگردم...

تست...
تست شد...